- به سر آمدن
- تمام شدن
معنی به سر آمدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غلبه یافتن پیروز شدن، زیادتی یافتن رجحان یافتن
برتری یافتن، پیروزی یافتن، غلبه یافتن، افزونی یافتن
سرآمدن، به انتها رسیدن
تنگدل شدن اندوهگین گشتن، غضبناک شدن
نشاط آمدن، بوجد آمدن، در وجد وحالت آمدن
متغیر شدن، منقلب شدن، بهیجان آمدن، خروش آمدن
بجا آوردن عهد، وفای بعهد، وفا کردن
حاصل شدن، به دست شدن
پایان دادن، به آخر رسانیدن
کنایه از به هم پیوستن دو چیز، سربه هم آوردن
با سر به زمین خوردن، لغزیدن و بر زمین خوردن
به پایان رسانیدن، روز گذرانیدن، سازگاری کردن
حاصل شدن، فراهم شدن
آخر شدن، بپایان آمدن، بسر رسیدن
به سر رسیدن، به پایان رسیدن
بانتها رسیدن تمام شدن، مردن در گذشتن، جوش کردن بغلیان آمدن